بزرگترین وبسایت مهدوی و فراماسونری وشیطان پرستی
بزرگترین وبسایت مهدوی و فراماسونری وشیطان پرستی 
قالب وبلاگ
نويسندگان
s.hp
آخرين مطالب
ملائکه در قرآن
چگونه شیطان را دور کنیم
کالاهای اسرائیلی(یادآوری)
چشم زخم یا چشم شیطان!!!
مرلین منسون و نمادها
منشا پیدایش کابالا
دانلود مستند راز آرماگدون
۱۳ خاندان معروف یهودی دنیا – خاندان آستور
مستند قربانی کردن انسان درآیین های وهم آلود (فراماسونری)
در مورد مثلث برمودا بيشتر بدانيم
ماجرای دستور رهبری به ملک عبدالله
سخنرانی ضد فراماسونری/استاد رائفی
نگاهی به ادیان غیر الهی و آداب و رسوم خرافی در جهان +تصاویر
شبکه ‌‌‌‌شعور کیهانی، نقطه اتصال عرفان حلقه با عرفان یهود(کابالا)
نامه ای به امام زمان-مهدی جان تسلیت+زیارت عاشورا
آیه ای که «سر امام حسین (ع)» بر روی نیزه خواند
شرک‌آمیز‌ترین آثار سینمای غرب و هالیوود +تصاویر
نام و تعداد دقیق شهدای کربلا +جدول
اراجیف و اکاذیب وقیهانه ی ویکیپدیا در مورد امام حسین !!!!!!!
تصوير عجيب در ويكي پديا
لینک دوستان
خرید روغن زیتون
خرید زیتون
روغن زیتون
زیتون
آردوج

شبکه ‌‌‌‌شعور کیهانی، نقطه اتصال عرفان حلقه با عرفان یهود(کابالا)
بسم الله الرحمن الرحیم
 
شبکه ‌‌‌‌شعور کیهانی، نقطه اتصال عرفان حلقه با عرفان یهود خبر گزاری رسا ـ عرفان حلقه با توسل به اندیشه‌های امانیستی و غیر الهی، در اولین قدم ضمن تاکید بر دست نیافتنی بودن خداوند، سالک را در رسیدن به حقیقت جهت اتصال به شعور کیهانی که هیچ صبغه الهی نداشته و تنها موید عرفان کابالاست، فرا می‌خواند.

 

عشق محوری و پرستش خدایعرفانِ توحیدی، شناختی مبتنی بر کشف و شهود از راه قلب است که با سیر و سلوک همراه می‌‌‌‌باشد و در این مسیر، دل قابلیت دریافت اسرار و حقایق هستی را می‌‌‌‌یابد. اما در دورانی که مواجه با نفوذ عرفان‌‌‌‌های کاذب، پهلو به پهلوی عرفان‌‌‌‌های راستین هستیم، نحوه‌‌‌‌ معرفیِ عرفان به طور عام و عرفان اسلامی به طور خاص بر اسلوبی جدید بنا نهاده شده است.

از آنجا که مدعیان عرفان‌‌‌‌های نوظهور همواره به دنبال خیزشی نوین در مسیر سیر و سلوک عرفانی بوده‌‌‌‌اند، برآنند تا شتابزده خلا به وجود آمده میان انسان و خداوند را پر نمایند، لذا با توسل به اندیشه‌‌‌‌هایی که کمتر صبغه‌‌‌‌ الهی داشته و ریشه در آموزه های اومانیسم دارد، بشریت را در بیراهه ای جدید گرفتار نموده‌‌‌‌اند. اما همان‌‌‌‌گونه که دینِ ساخته‌‌‌‌ دست بشر، دین نیست، عرفان نیز که یکی از ساحات دین است، باید در زمین وحی ریشه گسترانیده و  دستاوردِ التقاط و گزینش عرفان‌‌‌‌ها یا عرفان واره‌‌‌‌ها نباشد.

در سه دهه‌‌‌‌ اخیر جریان نوظهورِی با عنوان «عرفان حلقه» با ادعایِ صیانت از عرفانِ این مرزوبوم به صحنه آمده‌‌‌‌ است و طریقتی جدید را بنیان نهاده که طی آن سالک، دیگر نیازی به درنوردیدنِ «مقاماتِ» عرفان اسلامی نداشته و تمام مراحل سیر و سلوک با اتصال به شبکه‌‌‌‌ شعور کیهانی طی می‌‌‌‌شود.

محمد علی طاهری، بنیانگذار عرفان حلقه در یکی از تألیفات خود می گوید: عرفان کیهانی(حلقه) سیر و سلوک عرفانی از طریق اتصال به حلقه‌‌‌‌های متعدد شبکه‌‌‌‌ شعور کیهانی است.

هر چند ماهیت و چیستی شبکه‌‌‌‌ مذکور هیچگاه به طور مشخص و شفاف از سوی رهبر این جریان آشکار نشده است، اما در همان نگاه اول می‌‌‌‌توان به عمق انحراف این مسلک از اصول عرفان راستین پی برد.

این طریقتِ نوظهور با انتخاب شبکه‌‌‌‌ شعور کیهانی به عنوان واسط میان خالق و مخلوق، راه خویش را از عرفان اسلامی جدا ساخته و به جای قرب و اتصال با خداوند در پی اتصال با شبکه‌‌‌‌ شعور کیهانی است؛ لذا در اولین گامِ سلوک، خداوند را دست نیافتنی معرفی کرده و در پی ناامیدیِ سالک در رسیدن به این حقیقت، او را به اتصال با شعور کیهانی فرا می‌‌‌‌خواند.

بی تردید اثبات شعور کیهانی، دلایل وحیانی و روایی ندارد و باورمندان به وجود این شبکه، قبل از رهبران و سالکانِ عرفان حلقه، ارباب کابالا بوده‌‌‌‌اند. منابع دست اول عرفان یهود از قرن دوازدهم بر مبنای گنوسیه، این شبکه را به عنوان واسطان فیض خداوند(ان‌‌‌‌سوف) و رحمت عام او بر مخلوقات معرفی نموده‌‌‌‌اند. هر چند که ان‌‌‌‌سوف، خدای کابالا، با الله، خدای عرفان اسلامی، تفاوت های بسیار دارد، اما فعلا در عرفان حلقه این دو خدا اشتراکات قابل ملاحظه‌‌‌‌ای یافته‌‌‌‌اند. گویا هردو خدا در پس پرده های غیب مستورند و از آنجا که برای اذهان بشریت قابل درک نیستند، چاره‌‌‌‌ای جز اتصال با شبکه‌‌‌‌ شعور کیهانی نمی‌‌‌‌توان یافت.

این شعور کیهانی که در عرفان حلقه یدالله معرفی شده است، در کابالا نیز همچون دست آفرینشگر خداوند، مامور خلق و رساندن فیض ان‌‌‌‌سوف بر عوالم چهارگانه است.  از آنجا که کابالیست‌‌‌‌ها معتقدند ان‌‌‌‌سوف به دلیل لایتناهی بودنش نباید به خلق موجودات متناهی بپردازد، مامورانی را موظف به امر آفرینش کرده است که سِفیروت نام دارند.
 
شبکه‌‌‌‌ سفیروت که شامل ده سفیره(مفرد سفیروت) است، در حقیقت عناصری مذکر و مونث می‌‌‌‌باشند که از ان‌‌‌‌سوف صادر شده‌‌‌‌اند و مامور انتقال رحمت عام او به سوی کائنات هستند. سه صورت اولیه‌‌‌‌ این شبکه به اعتقاد تابعان کابالا، خارج از فهم انسان است، اما هفت حلقه یا سفیره‌‌‌‌ دیگر که به نام شبکه شعور کیهانی شناخته می‌‌‌‌شود، دارای اهمیت بسیاری است که عارفان کابالایی برای وحدت با خدا(ان‌‌‌‌سوف) چاره ای جز شناخت و وحدت با این شبکه ندارند.

بنابر باور‌‌‌‌ کابالیست‌‌‌‌های یهودی این شبکه به طور آگاهانه به اداره جهان می‌‌‌‌پردازد و از طریق این نیروها و انرژی‌‌‌‌ها که هوشمند و موثر بر زندگی روزمره‌‌‌‌ انسان‌‌‌‌ها هستند، می‌‌‌‌توان به امر فرا درمانی پرداخت، همچنان که طاهری هم به آن اشاره دارد و مدعی است از طریق اتصال به این شبکه به درمان افراد می‌‌‌‌پردازند.
 
امروزه کابالیست‌‌‌‌ها در مرکز تحقیقات کابالا در اسرائیل برای شفای بیماران، دست به فرا درمانی می‌‌‌‌زنند، تا از طریق تمرکز و مدیتاسیون، انرژی لازم را جهت بهبود حال بیماران از شبکه شعور کیهانی دریافت کنند و سپس آن انرژی را به سوی بیماران هدایت نمایند تا باعث شفای آنان شوند. این نیروها در کابالا همانند عرفان حلقه جنبه‌‌‌‌های مثبت و منفی دارند و گاهی انسان ها تحت تاثیر جنبه های منفی این شبکه قرار می‌‌‌‌گیرند.

عرفان حلقه، اتصال به این شبکه‌‌‌‌ شعور کیهانی را تنها شرط سیر و سلوک اعلام کرده و کابالیست‌‌‌‌ها هم معتقدند انسان‌‌‌‌ها با اتصال به این شبکه و دستیابی به نیروی کیهانیِ آن می‌‌‌‌توانند سرنوشت خود را تغییر دهند و قادر به انجام هر کاری شوند، که درمانگری جزیی از آن است. این شبکه در عرفان یهود منشاء پرداختن به امور جادوگری و ترویج سحر و جادو شده است.

از آنجا که کابالیست‌‌‌‌‌‌‌‌های معاصر معتقدند علم آخرالزمانی همان تعالیم کابالا است، با تمام قوا در حال انتشار عقاید خود در بین فرهنگ کشور‌‌‌‌های مختلف هستند. از این رهگذر با چاپ کتب فراوان و ترجمه‌‌‌‌ آن به زبان‌‌‌‌های گوناگون و نیز در اختیار گرفتن نویسندگانِ توانا که بتوانند آموزه های کابالایی را از طریق تالیفات و رمان‌‌‌‌های خویش، برتفکر انسان‌‌‌‌ها حاکم کنند، درصدد برپایی یک دین نوین جهانی بر پایه‌‌‌‌ عقاید و اندیشه‌‌‌‌های خویش هستند. از این رو همچنان که طاهری در اصل اول از اساسنامه‌‌‌‌ عرفان حلقه معترف است، همه‌‌‌‌ تلاش‌‌‌‌ها برای نزدیکی انسان‌‌‌‌ها به یکدیگر است و شبکه‌‌‌‌ شعور کیهانی همان زیربنای بخش اشتراکات فکری انسان‌‌‌‌ها است.

برای برپایی دینِ نوینِ جهانی و تلاش برای نزدیکی انسان ها، بخش رو بنای فکری آنها که به اعتقاد عرفان حلقه، اعتقادات، مراسم و مناسکِ مختلف ادیان است، دیگر اهمیت نداشته و تنها اعتقاد به قدرتی همچون نیروها و انرژی‌‌‌‌های شعور کیهانی کافی است. این‌‌‌‌گونه اختلافات بر سر اصول ادیان نیز کم رنگ‌‌‌‌تر شده و تحقق دین نوین جهانی با رهبری فراماسون های یهودی هموارتر می‌‌‌‌گردد.

کلام آخر این که چگونه عرفان حلقه خود را تابع عرفان اسلامی و ایرانی معرفی کرده، اما در آن از سلوک به سوی خداوند کمتر نشانی هویدا نیست. اتصال به شعور کیهانی که عامل اشتراک بین عرفان حلقه و عرفان یهود است، چگونه کشف و شهودی است که توسط رهبر این حلقه صورت گرفته، اما کابالا قرن‌‌‌‌هاست که آن را پذیرفته و به دنبال کنترل نیروهای این شبکه در راستای اهداف قوم یهود است!؟

فاطمه مهدیه،پژوهشگر موسسه علمی فرهنگی بهداشت معنوی

/925/ی701/ر

 
 مادینه در معنویت کوئلیو

ترویج شیطان گرایی در عرفان حلقه

آیا معنویت دالایی‌لاما کارآمد است؟

تناسخ در عرفان حلقه تفسیر جدیدی یافته است

 

[ 28 دی 1391برچسب:,
] [ 16:21 ] [ s.hp ]
اگه اسراییل حمله کنه.........
در صورت حمله اسراییل به ایران


1- خوش به حالمان میشود

2- موشکهای ساخته شده ایران ازمایش در مقیاس واقعی میشود

3- مرد از نامرد شناخته میشود (با کسب اجازه از شهید چمران)

4- نفت گران میشود و بازم خوش به حالمان میشود

5- بازار کویتی پور و اهنگران گرم میشود و دکون عسگری و علی عبدالمالکی و باقی پاپ خوانهای

مملکت تخته میشود

6- سر راه فلسطین یه سری به کربلا و نجف و سامرا و کاظمین خواهیم زد

7- خیلی ها خواهند گفت زرشک که  پاک شده ی ان را هم خواهند دید

8- سلاحهای انبار شده در ایران به طرفه العینی مصرف بهینه خواهد شد

9- حاجی نخودچی خواهد ریخت و ما از اون طرف با بچه ها دست خواهیم داد(تاکتیک جنگی)

10- بعضی از کشورهای منطقه خالی از سکنه خواهد شد

11- بعضی دیگر از کشورها جیز خواهند شد

12- امریکا یی ها استراتژی ها و تاکتیکهای جنگی نوین را خواهند اموخت

13 - اسراییلییان عزیز دوباره به مصر کوچ خواهند کرد

14- باقی اسراییلیان سقط شده را به شخصه خاک خواهیم کرد

15- یه واحد نقلی تو تل اویو برخواهم داشت واسه روزای مسافرت خارج از کشورم سرپناه داشته باشم

تازه راحت تر میتونم به نماز جمعه تو بیت المقدس برسم(غرامت جنگیه!)

16- خیلی از کشورها از هزینه خرید تجهیزات جنگی برای مقابله با اسراییل خلاص خواهند شد

17 - سنگ های فلسطین یک نفس راحت خواهند کشید و باقی عمر خود را در کنار دیگرعزیزان خود

با خوشی به زندگی خواهند پرداخت

18- کمیته امداد و هلال احمر نیز از ان جبهه رها شده و به عمران و ابادانی ملک خویش خواهند

پرداخت

19 - صدا سیما به عزای بی برنامگی و خالی ماندن تایم لاین شبکه ها  خواهد نشست

20 - ابی که از عاشقان شهادت باید گرم شود اندازه گیری و ثبت خواهد شد

21- موضوع هولوکاست و دعوای بودن و نبودنش برای همیشه حل خواهد شد

22- کارخانه های جنگ افزار سازی فرانسه المان انگلیس ایتالیا و امریکا  اتوماسیون خود را به 

غازچرانی  تبدیل خواهند کرد

23- خیلی از عربها بعد از بیرون امدن از زیرابی که رفته اند متوجه خواهند شد که ان راه که زیر

ابی رفته اند به ترکستان است

24- مصر و اردن و عربستان میمانند که حالا کدام طرفی سینه بزنند

25- هر ایرانی میتواند 99 خانم اسراییلی بازمانده از جنگ را صیغه بنماید(مشکل ازدواج حل خواهد شد)

26- تعدادی ماشین از آن ور خواهیم اورد تا ملت شریف ایران ببیند که ایران خوردو انجا شعبه نداشته

و ماشین فوق الذکر واقعا ماشین است و نه مایکرویو و ملت سرخ کن

27- هر کدوم از بچه ها که زودتر رسید مجاز است دوتا بزند تو سر محمود عباس که بفهمد دولت

قانونی چیه و یه سیبیل اتشی هم برای مروان برغوثی بکشد

28 - مردم غزه هم به تلافی بمب های خوشه ای که گرفته اند همه در خوشه سه جای خواهیم داد

که بروند کیفش را ببرند

29- سینماهای ان دیار را به اکران فیلم فارسی و بهروز وثوقی مجبور خواهیم کرد بلکه اعراب با

کلمه غیرت و معنای ان اشنا شوند(خصوصا فیلم قیصر)

در پایان مشخص خواهد شد یک من ماست اسراییلی چقدر کره ایرانی دارد



با خواندن مطلب بالا شور و شعف بنده برای اغاز این حمله خجسته از آن ولایت بر علیه مان دوصد

چندان شد


به نظر شما نکته ای مانده که نگفته باشم؟

 

[ 15 دی 1391برچسب:,
] [ 12:39 ] [ s.hp ]
چرا آخه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  1. چرا ایتقدر خدا ما را دوست دارد؟
  2. چرا هر روز قیمت ها زیاد تر میشود؟
  3. چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟
  4. چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟
  5. چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟
  6. چرا تو خونه ۴٠ متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟
  7. چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟
  8. چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟
  9. چرا تو شهروند و هایپراستار و ... چشم میدوزن به سبد همدیگه؟
  10. چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟
  11. چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟
  12. چرا وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟
  13. چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلن نه اخلاقش؟
  14. چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟
  15. چرا همه دوست دارن از این کشور برن؟
  16. چرا اونهایی که رفتن می خوان برگردن؟
  17. چرا روز پدر همه لباس زیر کادو می خرند؟
  18. چرا مردها روز زن فقط طلا و ادکلن کادو می خرند؟
  19. چرا فیلم زیاد می بینن ولی کتاب نمی خونن؟
  20. چرا اونهایی که زبانشون خوبه هم فیلم رو با زیرنویس نگاه میکنن؟
  21. چرا باجناقها هیچوقت از هم خوششون نمیاد؟
  22. چرا زنها بچه برادرشون رو بیشتر از بچه خواهرشون دوست دارند؟
  23. چرا پدر دخترها تو خواستگاری کمتر از همه حرف می زنن؟
  24. چرا مراسم ختم ساعت ۴ بعد از ظهر تشکیل میشه؟
  25. چرا وقتی پشت سر یکنفر صحبت میکنن اصلا فکر نمیکنن این غیبته؟
  26. ------------------------------
  27. چرا زنها تو هر مهمونی نباید لباس تکراری بپوشن؟
  28. چرا تو مهمونی اگه موز بخورن بی کلاسیه ولی سیب و پرتغال نه؟
  29. چرا وقتی شکلات تعارف میکنن اگه بیشتر از یکی بردارن زشته؟
  30. چرا بند کتونی رو دور مچ پا میبندن ولی بند کفش رو نه؟
  31. چرا بیدار شدن از خواب تو یه صبح ابری یا بارونی براشون خیلی سخته؟
  32. چرا واسه مهاجرت دنبال یه جای خوش آب و هوا می گردن؟
  33. چرا با اینهمه شاعری که در طول تاریخ دارن شعر ترانه هاشون رو مریم حیدرزاده میگه
  34. چرا با موسیقی سنتی شون نمیشه رقصید؟
  35. چرا سه تار سه تا تار نداره؟
  36. چرا قرارداد کارمندی رو کارفرماها تنظیم میکنن؟
  37. چرا اکثر ماشینها یا سفیدن یا سیاه یا نقره ای؟
  38. چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟
  39. چرا ترکها نمیتونن با هم فارسی صحبت کنن؟
  40. چرا کادوهای عروسی رو یه روز بعد از عروسی (پاتختی) می دن؟
  41. چرا وقتی داماد می رقصه بهش پول می دن؟ مگه داماد رقاصه؟
  42. چرا وقتی یکی میمیره مشکی می پوشن؟ چرا نارنجی نمی پوشن؟ اگه مشکی رنگ غمه چرا اینهمه استفاده میشه؟
  43. چرا رنگ ماشین آدمهای مهم سیاه است؟
  44. چرا موقع پخش صحبتهای رئیس جمهور زیرنویس تبلیغاتی نمی ذارن؟
  45. چرا مردم تو تاکسی راجع به سیاست صحبت میکنن؟
  46. چرا وزارت ارشاد هیچ وقت کسی را ارشاد نمیکنه ولی پلیس گشت ارشاد راه میاندازه؟
  47. چرا وقتی به تقاطع می رسن بجای ترمز رو گاز فشار میارن؟
  48. چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟
  49. چرا تو اتوبان دست انداز میذارن؟
  50. چرا میر حسین را به دادگاه احضار نمی کنند؟
  51. چرا کسی برای صبحونه کسی رو مهمون نمیکنه؟
  52. چرا طرح امنیت مال آفتابه دزدها است؟
  53. چرا پشت شیشه ماشین می نویسن یا ابا عبدالله الحسین؟
  54. چرا احمدی نژاد اینقدر مشایی را دوست داره؟
  55. چرا سر عقد عروس دفعه سوم میگه بله؟
  56. چرا آدمها وقتی عکس میگیرن به یه جای نامعلوم خیره می شن؟
  57. چرا با اینکه همه فضولند از فضولی دیگران ناله می کنند؟
  58. چرا با این حقوق های بخور و نمیر تشویق به زایش و افزایش می کنند؟
  59. چرا راننده تاکسی ها از همه بدتر رانندگی میکنن؟
  60. چرااااااا....؟

[ 15 دی 1391برچسب:,
] [ 12:39 ] [ s.hp ]
جانم فدای امام هادی


http://s3.picofile.com/file/7371262903/naghi_hadi_0161.jpg

به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند :

بسم رب النور
بسم رب العشق
بسم رب الهادی المهدی
آن که شعر و هرچه موسیقی ست
نذر درگاهش
آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند
بسم رب العشق
آن که حافظ ها و سعدی ها
عشق او و آل او را بر زبان دارند
بسم رب الهادی المهدی
صاحب عصری که عالم وامدار اوست
گرچه دجالان بدآهنگ
گرچه شیطان های بد ترکیب
داردار و واق واق خویش را آواز می گویند
این نه موسیقی ست
این نه شعر و نه ترانه
این همه فحش است
این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست
بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب
کارگردان
استخوانی پرت خواهد کرد
پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو
آن دو حرف اول در انزلی افتاده
آن خنزیز
آن دَل هرجایی یابو
 
مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است
مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر
مزد این چندین دهان بی چاک
استخوانی
مزد این مزدورهای مست عیاشش
فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند
جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر
 جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند
پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش
 
مرتدند اینان نه یک تن شان
مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر
با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل
با همان  مسئول کلاشش
مرتد دوم
کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ
مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...
مانده آن سو مادری چشم انتظار راه
انزلی شرمنده ی  شاهین...
                           نه ،  خفاشش!

- علیرضا قزوه

http://s3.picofile.com/file/7376947632/nn.jpg

حرام زاده ها بدترین توهین ها را به امام علی النقی الهادی (روحی فداه) کرده اند.

این مردک حرام زاده شاهین نجفی که شیطان در لباس انسان است؛ آمده به آن حضرت با ادبیات همان هتاکان، فحاشی و جسارت کرده. در پوستر آهنگش که به نام نقی است، پرچم همجنس بازان را روی گنبد مطهر ائمه (علیهم السلام) نمایش داده؛ بعد در بی بی سی میگه بله من تابو شکنی می کنم. تو ... می خوری که تابو شکنی می کنی.

انشاءالله، بچه شیعه های با غیرت جواب تو را می دهند.

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iuaynmimd860/imamnaghiwordpresscom.jpg
http://up98.org/upload/server1/02/j/zrd2o1mpl67b5xepf7cc.jpg

شاهین نجفی ...
او سالها پیش از دانشگاه اخراج و سپس با گروه موسیقی زیرزمینی ادامه حضور داد اما سپس به آلمان رفت و با تشکیل گروهی بنام تپش۲۰۱۲ با افکار مارکسیستی موسیقی های بعضاً سیاسی ارائه کرد. در جریان فتنه ۸۸ از او چندین اثر علیه جمهوری اسلامی و در حمایت از جنبش سبز ارائه شد. “ترانه ندا” برای ندا آقا سلطان، “آلبوم توهم”، ترانه “وقتی خداخوابه” که تصویر تجاوز به ترانه موسوی!! است. در چندین ترانه او بدگویی وسخره کردن ولایت فقیه و ولی فقیه وجود دارد. سر در آوردن نامه های جمکران از جماران و… مضمون برخی ترانه های قبلی اوست در ” شر اعظم “ قیافه ای شیطان پرست از خود نشان می دهد و در ترانه “حاجی ما آخر خطیم” پدر و مادرها را سرزنش میکند که چرا فرزندانشان را به سکوت و غیر سیاسی بودن دعوت می کنند. و در آلبوم جدیدش “نقی” که اردیبهشت ۹۱ در اینترنت و… منتشر شده به ائمه علیهم السلام توهین کرده است. پوسته این آلبوم توهینهای زیادی به گنبد رضوی دارد. (آن را بشکل ... درآورده، روی آن پرچم همجنس بازان زده و بجای کبوتر، کلاغ ها در گردش و پروازند!)

و در متن آن با اشاره به برخی مسائل اجتماعی سیاسی ایران، با سخره گرفتن امام هادی (علیه السلام) و امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) بشکل ترجیع بند تکرار می کند: ”حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم : آی نقی!!!”


گفت و گوی این حرام زاده با رادیو فردا و اعترافاتش را ببینید :

به گزارش سایت رادیودیروز شاهین نجفی سراینده ی ترانه ی رپ تحت عنوان "نقی" است که در آن زشت ترین توهین ها که بعضا حتی مسائل جنسی هم هستند روانه ی این امام معصوم شیعیان شده است. به دنبال این ترانه برخی از علما ازجمله آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله مکارم شیرازی وی را مرتد دانستند. اما بلافاصله بعد از این موضوع کانال هایی همچون بی بی سی به تطهیر وی پرداختند. رادیوفردا نیز همین خط را ادامه داد !!

شاهین نجفی در اظهارات خود به رادیوفردا چنین گفت : "چیزی حدود پنج شش ماه پیش بود که خیلی تحت تاثیر کمپین یادآوری امام علی نقی به شیعیان قرار گرفته بودم. به نظرم خیلی بامزه بود. آن زمان یک اکانت در فیس بوک داشتم و به این جریان نگاه می‌کردم. خیلی اتفاقی از‌‌ همان زمان بیت اول این کار در ذهنم شکل گرفت و این کار خطاب شد به نقی. و کار با این عنوان شروع شد...

× حرامزاده به آن کمپین می گوید بامزه !! کمپینی که زشت ترین توهین ها و جسارت هایی که ممکن است به ذهن کسی خطور کند در آن به امام علی النقی امام هادی و دیگر ائمه تا خود امام زمان عجل الله فرجه الشریف می شود؛ کاریکاتور ائمه را به بدترین وضع می کشند، بی ادبانه ترین جوک ها را برای این حضرات معصومین می سازند؛ زشت ترین فحش ها به معصومین داده می شود و... ×

از نقی یک تصویری در ذهن من ایجاد شده بود که برایم جالب بود و چهره طنزآمیزی داشت و این را من به طور ناخودآگاه در شعرم به تصویر کشیدم و در ‌‌نهایت تبدیل به این ترانه شد.
بخشی از این گفتگو به شرح دیل است:
رادیوفردا : یک فتوایی ازآیت الله صافی گلپایگانی منتشر شده است که البته ظاهرا دو یا سه هفته قبل از جریان ترانه شما صادر شده است. در این فتوا آمده است که اگر کسی به امام هادی توهین کند، مرتد است. پس شما معتقدید که ترانه شما اصلا توهین نیست؟
نجفی: در رابطه با این نوع صحبت کردن و این نوع خشونت باید بگویم شما وقتی کسی را حتی اگر فرض کنیم که توهین کرده باشد، حکم قتلش را صادر کنید، عین خشونت است. غیر قابل پذیرش است. به جز این من مشخصا در رابطه با خودم باید بگویم که با حفظ پرنسیب‌های خودم و با تاکید به اینکه به آنچه گفته‌ام اعتقاد دارم و روی آن ایستادگی می‌کنم و یک قدم عقب نمی‌کشم، اما با این حال می‌گویم که من باید خیلی انسان ضعیفی بوده باشم که بخواهم توهین کنم. توهین یک چیز مشخص است. مگر من در این شعر به امام نقی گفته‌ام که تو دزدی؟ یا تو قاتلی؟
اذهانی که دگم هستند و به مسائل و مفاهیم ایدئولوژیک به صورت سفت و سخت برخورد می‌کنند، اصلا مشکل دگماتیزم و کسانی که به طور ایدئولوژیک به قضایا نگاه می‌کنند همین است. به همین دلیل هم هست که اصلا تاریخ ما هنر را به شکل درست و حسابی نتوانسته است بپذیرد. فکر می‌کنید مشکلی که ما با رقص داریم، با موسیقی در خیلی موارد داریم، مشکلی که گا‌ها با نقاشی داریم چیست؟ همین است. شما اگر نگاه کنید هر چیزی که تاییدگر و مداح سیستم نباشد، چه در سیستم سیاسی و چه در سیستم مذهبی، آن را رد کرده مرتد اعلام می‌کنند، از دین برگشته اعلامش می‌کنند.

به غیر از این باز هم این ربطی به آن ندارد که بنده یک خداناباور هستم. پنهان نمی‌کنم که بنده به هیچ کدام از این مفاهیم از خدا گرفته تا شیطان به صورت ایدئولوژیک نگاه نمی‌کنم. به نظر من کسی مثل نقی یک شخصیت تاریخی است. الان در مسیحیت اینها به یک درک و تساهلی رسیده‌اند که اجازه می‌دهند یک هنرمند بیاید و با مفهوم مسیح شوخی کند. این چیزی است که ما باید متوجه بشویم.

× توجه کنید که به مفهوم خدا ایدوئولوژیک نگاه نمی کنم یعنی اعتقاد ندارم، معنای ایدوئولوژی را سرچ کنید، ایدوئولوژی یعنی اعتقاد ×

رادیوفردا: و شما می‌خواهید که ساختار شکنی کنید؟ هدفتان این است؟
نجفی: این چیزی است که دیگران باید بگویند. من باید بگویم. من کار خودم را می‌کنم قضاوت با دیگران است. خیلی ساده بگویم من کار خودم را می‌کنم. چیزی را که باید بگویم می‌گویم. آنچه که در درونم می‌جوشد را ابراز می‌کنم. حالا اسم این چیست؟ این دیگر به اطرافم ربط دارد.
رادیوفردا : سایت شیعه آنلاین یک جایزه ۱۰۰ هزار دلاری برای کشتن شما تعیین کرده است. می‌خواستم ببینم شما احساس خطر می‌کنید؟
نجفی: به هر حال سابقه این عزیزان نشان داده که با کسی شوخی نمی‌کنند. از یک طرف من خیلی هم خوشحالم. فکر نمی‌کردم چنین قیمتی برای من بگذارند و این همه برایم ارزش قائل باشند.
هم خطر است و هم لطف آنهاست که صد هزار دلار برایم در نظر گرفته‌اند.
رادیوفردا: و شما بامقامات آلمانی برای حفاظت از خودتان تماس گرفته‌اید؟ کار خاصی کرده‌اید که از خودتان در مقابل هر گونه اقدام احتمالی محافظت کنید؟
نجفی: صد در صد. ما کارهای لازمی را که باید از جهت قانونی انجام بدهیم انجام داده‌ایم.

رادیوفردا: گفتید که این فشار‌ها باعث نمی‌شود از کاری که می‌کنید کوتاه بیایید؟ درست است؟
نجفی: به هیچ عنوان. یعنی هر نوع تهدیدی حتی تهدید به قتل که الان انجام شده است، سوء استفاده از یک فتوای گذشته که کاری است که خود سیستم انجام داده است، تمام این کار‌ها هیچ تاثیری در روند کار من در آینده نخواهد داشت.

رادیوفردا: و از این ترانه‌ای که ساختید پشیمان هم نیستید؟
نجفی: به هیچ عنوان. من اگر یک لحظه از کاری که کرده‌ام پشیمان باشم، موسیقی و شعر را می‌بوسم و کنار می‌گذارم.
منبع : +

می بینید که چگونه خودش به ارتدادش اعتراف کرده

حکم این حرام زاده قتل است؛ آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله صافی گلپایگانی به صراحت فتوا داده اند؛ فتوای دیگر مراجع مثل حضرت امام و مقام معظم رهبری و آیت الله بهجت و... هم همین است؛ حکم شرعی که امروز و دیروز ندارد. این فرد مرتد است و واجب القتل.


آیت الله ناصر مکارم شیرازی در استفتائی که درمورد شاهین نجفی سؤال شده بود حکم به ارتداد وی داد.

در این استفتاء آمده «اخیرا فردی به نام شاهین نجفی که از خوانندگان موسیقی در خارج از کشور است در قالب متن شعر و ارائه تصویری موهون، به امام یازدهم و دوازدهم شیعیان و گنبد مقدس امام هشتم(ع) توهین کرده است. تکلیف شرعی شیعیان و دوست داران اهل بیت(ع) چیست؟»
ایشان در جواب فرموده اند: «هرگونه اهانت به مقام شامخ امامان معصوم(ع) و توهین آشکار به آنها اگر از سوی فرد مسلمان صورت گیرد، موجب ارتداد است.»


http://s3.picofile.com/file/7383313973/hokme_agha.jpg

[ 15 دی 1391برچسب:,
] [ 12:39 ] [ s.hp ]
دختری که شریعتی را یک شبه پیر کرد !

دکتر شریعتی

اگر چه دکتر علی شریعتی خود بارها توسط ساواک بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفته بود، بسیاری از جوانان انقلابی در دهه ۵۰ نیز به خاطر پخش کتاب های او به زندان افتادند.

«بازتاب» همزمان با سی و پنجمین سالگرد درگذشت شریعتی، برای اولین بار خاطره یکی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب و هم بندان دکتر شریعتی درباره او را منتشر می کند.

وی در خاطره ای از وی می گوید: در حسینیه ارشاد شنونده سخنانش بودم. در اوایل مهرماه ۱۳۵۲ دستگیر شدم. مرا به زندان کمیته مشترک شهربانی و ساواک بردند. زندان کمیته مشترک(موزه عبرت کنونی)، ساختمان کوچکی بود که از آن برای بازجویی های اولیه استفاده می کردند. این ساختمان از چندین سلول انفرادی تنگ و تاریک تشکیل شده بود و صدای بازجوها و آزار و شکنجه دیگر زندانیان به آسانی شنیده می شد.

از جمله زندانیان، دختر دانشجویی بود که در سلول روبرویی بازجویی می شد و لابلای آن بازجویی، کلمات و جملاتی درباره کتاب های شریعتی از وی می شنیدم.

نزدیک غروب؛ باز و بسته شدن در سلول کناری خبر از ورود زندانی جدیدی داد. از گفت و گوی ماموران ساواک فهمیدم همسایه تازه وارد کسی نیست جز دکتر شریعتی! هیجان زده به انتهای سلول رفتم و به علامت رمز به دیوار سلول دکتر کوبیدم.

در همین احوال صدای شکنجه گر ساواک به گوش رسید که به دختر تشر می زد: شریعتی تو را به این روز انداخته، اگر از شریعتی ابراز بیزاری کنی، آزادت می کنم، باید به شریعتی فحش بدهی. دختر که از حضور دکتر در زندان بی خبر بود، محجوبانه می گفت: من فحش بلد نیستم.

ادامه متن در ادامه مطلب

دکتر علی شریعتی

ماکت شریعتی در موزه عبرت

از کنار میله های سلول نگاه کردم، شریعتی که ظاهرا او نیز صدا را شنیده بود، با یک دست میله های سلول را می فشرد و با دست دیگرش به میله ها می کوفت و خطاب به دختر فریاد می کشید: دخترم، دخترم، شریعتی منم! به من فحش بده!

دختر که تازه به حضور دکتر پی برده بود، صدایش را از حد معمول بلند تر کرد و گفت: دکتر، دکتر! قربان قلمت، قربان هدفت! اما آتش سیگار شکنجه گر بیش از این به او امان نداد و در صورت دختر فرو نشست. شکنجه های مداوم و ناله های پی در پی دختر فضای روانی زندان را دگرگون کرده و همه را بی تاب کرده بود! حتی صدای بلند نفس نفس زدن دکتر و آه کشیدنش را می شنیدم. صدای ناله های دختر معصوم پس از نیمه شب رو به خاموشی نهاد، اما این رنج و شکنجه تا سپیده دم ادامه داشت.

صبح در سلولم را باز کردند و دست هایم را از پشت به هم بستند. آن گاه مرا به محوطه زندان آورده و در کنار در زندان نشاندند. یک لحظه چشمم به چهره شریعتی افتاد. او را نیز از سلولش بیرون آورده بودند. آن چه می دیدم باورم نمی شد. چشم هایم را به زانویم مالیدم و دوباره با شگفتی نگاه کردم: تعدادی از موهای دکتر سفید شده بود.

[ 15 دی 1391برچسب:,
] [ 12:39 ] [ s.hp ]
ایران ما


ژاپنی ها همان کلاس اول دبستان، اتمام حجت می کنند با بچه هایشان، می ترسانند، درس اول هم جغرافیا است؛ نقشه ژاپن را میگذارند جلوی بچه ها و می گویند: ببینید این ژاپن کوچولوی ماست، ببینید! ژاپن ما نفت ندارد، گاز ندارد، معدن ندارد، زمینش محدود است و جمعیتش زیاد و... لیست «نداشته ها» را به بچه ها گوشزد میکنند، خیلی خودمانی بچه هایشان را می ترسانند...

در ژاپن نظام آموزشی فهرست مشاغل مورد نیاز جامعه را از همان اول کار، به «بچه ها»گوشزد میکند، حتی حجم موضوعات درسی کتابهای درسی در ژاپن، یک سوم اروپا است، چون ژاپنیها معتقدند «عمق» بهتر از «وسعت» است!
حالا این را مقایسه کنید با کتابهای درسی و حتی رسانه های ما-از هر جناح و طیف، مخالف وموافق- که از همان اول مدام در گوش بچه ها می خوانند: «ای ایران،ای مرز پرگهر،سنگ کوهت در و گوهر است» و...

در دبستان هم، اولین درس ما تاریخ است، نه برای عبرت، بلکه شرح «افتخارات گذشته»، اگر گربه جغرافیایی را هم بگذارند جلوی بچهها، باغرور میگویند:« بچه ها ببینید! ایران همه چیز دارد! ایران نفت دارد، گاز دارد، جنگل دارد، دریا دارد و...» نتیجه اش میشود احساس «داشتن» و «غنای کامل» وایجاد تلفیقی از تنبلی اجتماعی و حتی طلبکاری که به اشتباه به آن میگوییم غرور ملی. با این وصف، کودکان و جوانان و مدیران و نسل جدید ما باید برای چه «چیزی» تلاش کنند؟ این میشود که بچه های ما فکر و ذکرشان، میشود دکترشدن، مهندس شدن و خلبان شدن، یعنی شغلهای رویایی و به شدت مادی – که نفع و رفاه «شخص» در آن حرف اول و آخر را میزند نه نیاز کشور ...

[ 15 دی 1391برچسب:,
] [ 12:39 ] [ s.hp ]
شعر جديد از علامه حسن‌زاده
شعر جديد از علامه حسن‌زاده
باز دلم آمده در پيچ و تاب
انقلب ينقلب انقلاب
 
همچو گياه لب آب روان
اضطرب يضطرب اضطراب
 
آتش عشق است که در اصل و فرع
التهب يلتهب التهاب
 
نور خداييست که در شرق و غرب
انشعب ينشعب انشعاب
 
آب حياتست که در جزء و کل
انسحب ينسحب انسحاب
 
شک که دل موهبت عشق را
اتهب يتهب اتهاب
 
از سر شوق است که اشک بصر
انحلب ينحلب انحلاب
 
صنع نگارم بنگر بى حجاب
احتجب يحتجب احتجاب
 
سر قدر از دل بى قدر دون
اغترب يغترب اغتراب
 
آمُليا موعد پيک اجل
اقترب يقترب اقتراب
 

[ 15 دی 1391برچسب:,
] [ 12:39 ] [ s.hp ]
داوینچی مسلمان بود!
یک ادعای جدید

داوینچی مسلمان بود!

یکی از نخبگان تاریخ هنر جهان، لئوناردو داوینچی است. اعجوبه‌ای که فخر جهان هنر به شمار می‌رود. این هنرمند به واسطه ذهن خلاق و جست‌وجوگرش فراز و فرودهای زیادی را در زندگی شخصی خود دیده است.

 یکی از این موارد بحث تشرف به اسلام و مسلمان شدن اوست که افراد زیادی روی این بحث صحه گذاشته‌اند و در کشور ما نیز به تازگی کتابی با عنوان «طراحی‌های لئوناردوداوینچی» توسط «مرتضی خلج امیرحسینی» هنرمند نقاش و پژوهشگر حوزه نقاشی تألیف و روانه بازار نشر شده است که در بخشی از این کتاب دلایل تشرف داوینچی به دین مبین اسلام شرح داده شده است. به مناسبت چاپ این کتاب با مرتضی خلج امیرحسینی به گفت‌وگو نشستیم.

آقای خلج در شرح زندگی داوینچی اشاره به دوران و نقاط تاریک زندگی او شده است. آیا اسلام آوردن او، جزو همین دوران محسوب می‌شود؟

بله. بخش اعظم آن مربوط به هشت سال غیبت ناگهانی داوینچی می‌شود. زندگینامه‌نویسان مطرح به کار روی زندگی پرفراز و فرود داوینچی علاقه نشان داده‌اند که «وازاری» و« لوماتدسو» هم عصر خود داوینچی بوده‌اند، اما هیچ کدام به این دوره اشاره‌ای نکرده‌اند. به احتمال قریب به یقین این زندگی‌نامه نویسان حقیقت ماجرا را می‌دانسته‌اند اما از ترس پاپ و نیروی ذی نفوذ کلیسا جرئت نوشتن حقیقت را نداشته‌اند.

با توجه به ذهن کنجکاو و پرسشگر داوینچی که به جرئت در تاریخ هنر همتایی برای برابری با وی وجود ندارد، می‌توان غیبت هشت ساله‌اش را زمانی برای تحقیق و بررسی دین اسلام دانست یا خیر؟

اکثر صاحبنظران چنین نظری داشته‌اند، چون این زمان هشت ساله تنها مقطعی است که نه تنها در آن فعالیت هنری صورت نگرفته بلکه هیچ اطلاعات دیگری در این خصوص ثبت وضبط نشده است که همه این موارد ذهن را به جایی می‌رساند که بی‌گمان در فعالیت در این زمان هشت ساله، راز مگویی وجود داشته که نه خود داوینچی و نه کسانی که روی زندگینامه او کار کرده‌اند جرئت اشاره به آن را نداشته‌اند.

گویا داوینچی سفرهایی هم به کشورهای مسلمان داشته، درست است؟

بله. سفر به خاورمیانه، مصر و آفریقا در زندگینامه داوینچی ثبت شده است، به طور مثال بخشی از فعالیت‌های داوینچی فعالیت در حوزه زمین‌شناسی است و در رساله‌ای که در این زمینه دارد درباره کشور مصر و رود نیل چنین می نویسد: «رود نیل بیش از تمام آب‌های کنونی اقیانوس‌ها، آب به دریا فرستاده است، پس تمام دریاها و رودها، بارها و بارها از دهانه نیل گذشته‌اند» یا در جای دیگر درباره آفریقا می‌نویسد: «صحرای کبیر آفریقا زمانی از آب شور پر بوده است» و در جایی دیگر درباره «سدوم عموره» در فلسطین اینگونه نظر می‌دهد:« سدوم عموره نه به واسطه شرارت انسان بلکه به واسطه فرو نشستن خاک آن در بیت المیت نابود شده‌اند.» این دست نوشته‌ها از میان 5 هزار صفحه دست نوشته وی مؤید آن است که لئوناردو سال‌هایی را در کشورهای اسلامی زندگی کرده است.

پس از گذار از آن دوره مبهم هشت ساله و بازگشت داوینچی به عالم هنر عناصر و ردپایی از اعتقادات و عقاید مسلمانان در آثار وی مشهود است یا خیر؟

بله. اتفاقاً داوینچی هم مثل مسلمانان، عیسی مسیح (ع) را مرده نمی‌پنداشت و به صلیب کشیده شدن او را اشتباه مسیحیت قلمداد و این اعتقادات را در آثارش متجلی می‌کرد. گویا رمز و رازی برای آیندگان بر جا خواهد گذاشت و گذر زمان اعتقادقلبی او را رفته رفته مشخص خواهد نمود. یکی از کارهای مهمی که لئوناردو انجام داد حذف‌ هاله‌های نورانی دور سر مریم مقدس، مسیح (ع) و دیگر حواریون بود.

برای مثال با تصویر کردن تلاش عیسی(ع) برای بالا رفتن و سوار شدن بر بره گوسفند یا نشستن حضرت مریم (س) روی پای مادرش حنا و موارد بی‌شمار دیگر سعی داشته به مخاطب خود بفهماند که مسیح (ع) و مریم (س) و حواریون دیگر همه انسانی بوده‌اند همانند انسان‌های دیگر و آنها هم مانند دیگران بنده‌های خدا هستند یا زمانی قرار بر این می‌شود که لئوناردو تابلویی مذهبی از عیسی (ع) برای کلیسا کار کند، لئوناردو تابلوی مذکور را به پایان می‌رساند و زمانی که برای تحویل آن به کلیسا می‌رود، روحانیون مسیحی از پذیرش آن تابلو به واسطه حذف‌ هاله‌های نورانی سر باز می‌زنند و لئوناردو مجبور می‌شود کپی دیگری از آن تابلو آماده کند و هاله‌هایی بسیار کمرنگ به گونه‌ای که به زحمت می‌توان آنها را دید، دور سر شخصیت‌هایش کار می‌کند.

به نظر می‌رسد حذف هاله‌های نورانی دور سر حضرت مسیح (ع) و سایر حواریون و بعد انسانی دادن به شخصیت‌ها، اشاره‌ای به مهم‌ترین ویژگی دین اسلام است. آیا می‌توان چنین نتیجه‌ای از این اقدام گرفت؟

بله. مطمئناً هدف لئوناردو در چنین مسئله مهمی خلاصه می‌شود، چون اگر شما به صورت اجمالی به اصول اولیه ادیان دیگر نگاهی داشته باشید، خواهید دید که اکثر آنها با تشریفات و قوانین مدون به دست روحانیون هر دین انسان‌ها را طوری دسته‌بندی کرده‌اند که پس از خداوند، خود روحانیون جانشین خداوند روی زمین‌اند و پس از اشراف و ثروتمندان معمولاً طبقه فرودست جامعه را تحت نفوذ و فرمان خود درمی‌آوردند و هدفشان از این کار استثمار طبقه زحمتکش جامعه در هر زمان و مکانی بوده است و به این صورت رهبران روحانی طبقه پایین دست جامعه را اسیر خواسته‌های خاکی و انسانی خود می‌کردند و با این کار در وهله اول خود را تافته جدابافته‌ای معرفی می‌کردند.
در حالی که در دین اسلام از این موارد خبری نبوده و همه اقشار جامعه در یک سطح و با یک نگاه دیده می‌شدند و تنها عامل برتری افراد به فرموده قرآن مجید، تقوای آنان است که این امر در آیه «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» متجلی است و ذهن کنجکاوی همانند ذهن داوینچی که خود بارها جوامع روحانی زمان خود را به نقد کشانده، قطعاً شیفته این آیه و طرز فکر متعالی و روحانی و ورای این آیه می‌شود و با تمام وجود به دین اسلام مشرف می‌شود.
گرچه در جاهایی مواردی مطرح شده که وی برخی از اعمال اهل سنت را هم به چالش کشیده به گونه‌ای که در جایی می‌گوید، چرا خلفای اهل تسنن مانند معاویه و ابن زیاد و... خود را نماینده خدا روی زمین می‌دانند، اما در جایی که نمی‌توانند از گناه چشم‌پوشی کنند، می‌گویند ما «جبر» شده‌ایم و برای جبر شده گناهی منظور نمی‌شود و جالب است که جبر شدن تنها برای رهبران بالادست معنا می‌دهد و برای مردم عامی جبر شدن معنایی ندارد یا در جای دیگر به اهل تسنن اعتراض می‌کند و می‌گوید چرا در زمان جنگ بین ابن زیاد و حضرت امام حسین (ع) در سال 61 هجری قمری و پس از آن صدایی از اهل تسنن درنیامد، در حالی که حتی در ادیان دیگر به مناسبت تاسوعا و عاشورا برای این امام مظلوم (ع) عزاداری به راه می‌اندازند؟ البته این یک نظریه است و باید گروهی به صورت جدی در راستای صحت و سقم آن بکوشند تا حقیقت آشکار شود.

به خاطر دارم در جایی خواندم که داوینچی بسیاری از مطالب محرمانه خود را به خطی ثبت می‌کرد که دیگران با آن خط آشنایی نداشتند و تصور عمومی بر این بود که او با این خط کشفیاتی را می‌نویسد که هنوز مجال ساخت آنها را ندارد. شما این مورد را چطور می‌بینید؟

اصلاً در خود تاریخ هنر و تاریخ زندگی داوینچی این مورد ثبت شده است. در این نوشته‌ها می‌نویسند: لئوناردو همیشه با دقت و احتیاط در اتاق کار و مطالعه خودش را قفل می‌کرده و یادداشت‌های سری‌اش را تنها افراد خاصی می‌توانستند بخوانند.

او در این نوشته‌ها روحانیون مسیحی که حضرت عیسی (ع) و قدیسان را مقامی چون خدایان می‌دانند، شماتت کرده و بسیاری از مسیحیان زمان خودش را فریبکار شمرده و از آنها که با حقه و فریب مردم قطعاتی از بهشت را با زر و سیم خرید و فروش می‌کنند حیرت کرده است. مسئله بعدی شکل و شمایل خطوطی است که داوینچی موارد محرمانه خود را با آن ثبت و ضبط می‌کرد.

این خط مثل خطوط شرقی و به خصوص عربی از راست به چپ نوشته می‌شده است و صورت خط عربی‌گونه به همراه برخی از اعتقادات فلسفی‌اش در رابطه با مسئله روح و معاد یکی دیگر از مواردی است که مسئله تشرف او به اسلام را اثبات می‌کند.

درباره مسئله روح و معاد بیشتر توضیح دهید.

خب داوینچی مانند علما و فلاسفه مسلمان در رسالات فلسفی‌اش می‌نویسد:«ای ضرورت شگفت‌انگیز تو با دلیل متعالی خود تمام معلول‌ها را وا می‌داری که نتیجه مستقیم علل خود باشند و بنا به یک قانون برتر و متعالی و اجتناب‌ناپذیر، هر عمل طبیعی از طریق کوتاه‌ترین راه ممکن از تو پیروی و اطاعت می‌کند.

روح هرگز نمی‌تواند با فساد بدن فاسد شود. روح بدون جسم نه عمل می‌کند و نه احساسی دارد.» این نظریات، نظریات فلاسفه مسلمان هستند و این موارد دنباله‌روی داوینچی از فلاسفه و دانشمندان مسلمان را به اثبات می‌رساند.

من فکر می‌کنم با توجه به بازه زمانی حیات و فعالیت داوینچی که به سال‌های اواخر قرون وسطی و اوایل رنسانس برمی‌گردد، او مجبور به پنهان کاری و به نوعی تقیه بوده است، چرا که با کمترین حرفی درباره اسلام و فرامین این دین کامل الهی، پاپ مستبد و کلیسای متحجر آن زمان با انگ ارتداد، او را نابود می‌کردند، بنابراین شما فکر نمی‌کنید پنهان کاری داوینچی کاملاً طبیعی باشد؟


بله. قطعاً درست است. قطعاً او از ترس جانش در یک جامعه متعصب مسیحی هیچ وقت جرئت آن را پیدا نکرد که دین و مذهب واقعی خود را عیان کند. او در کسوت یک فیلسوف طبیعی مآب می‌نویسد:«کاش آنچنان قدرت بیانی داشتم که می‌توانستم عمل کسانی را که افراد انسانی را بیش از خورشید می‌ستایند، قبیح و زشت بشمارم. آنها که خواسته مردم را چون خدایان بستایند(منظور ستایش حواریون و قدیسان است).» او در مخالفت با تقدیس و ستایش تصاویر قدیس‌ها چنین می‌نویسد:«‌مردم با کسانی صحبت می‌کنند که چیزی درک نمی‌کنند؛ کسانی که دیدگانی باز دارند و چیزی نمی‌بینند. با آنها سخن می‌گویند و جوابی دریافت نمی‌کنند.

آنها کسانی را ستایش می‌کنند که گوش دارند ولی نمی‌شنوند. شمع را برای کسانی می‌افروزند که نمی‌بینند.» داوینچی در یک جمعه متبرک که روز به صلیب کشیدن عیسی مسیح (ع) نامیده می‌شد، می‌نویسد:« امروز همه مردم عزادارند، چرا که صدها سال قبل مردی در شرق زندگی را بدرود گفته است.»

آیا داوینچی در خصوص هنر ایرانی بحث و نظری دارد یا خیر؟

جواب این سؤال به صورت واضح و قاطع مشخص نیست اما در جایی اشاره‌ای به این نکته شده که در آن نویسنده به یکی از علایق داوینچی اشاره کرده و گفته است: او به گنبدهای شرقی و طرح‌های اسلیمی گونه علاقه خاصی داشته است. مشخصاً ‌اسم ایران آورده نشده اما مشخص است که هدف از این جمله علاقه او به هنر ایرانی - اسلامی بوده است، چرا که تنها ایران دارای گنبدهای خاص با طرح‌های اسلیمی است.

آیا قضیه مسلمان شدن داوینچی در مراجع و کتاب‌ها آمده یا این مسئله به تازگی‌ مطرح شده است؟


«وازاری» نخستین زندگینامه‌نویس لئوناردو در نخستین چاپ اثرش دلایلی را که لئوناردو را در زمانه خودش مخالف مسیحیت و بی‌دین می‌خوانند شرح داده امادر دومین چاپ این کتاب در سال 1568 میلادی بنا به مصلحت جامعه کاتولیک، این دلایل حذف شد. گذشته از آن در تمامی زندگینامه‌‌ها و شرح حال‌هایی که نویسندگان غربی از لئوناردو نوشته‌اند به این مطالب نیز اشاره کوتاهی شده که داوینچی در دوره‌ای از زندگی خود مسلمان شده بود. در سال 1881 میلادی «جی پی ریشتر» نخستین فردی بود که اثبات کرد که لئوناردو به سرزمین‌های اسلامی سفر کرده و در آنجا به سال 1483 میلادی اسلام آورده است.

لئوناردو نامه‌هایی خطاب به «دیو داریو» اهل سوریه که نایب سلطان مقدس بابل بوده می‌نگاشت و از توانمندی‌های خود به عنوان یک مهندس و هنرمند سخن می‌راند و در این نامه‌ها از شایعاتی که درباره بیکارگی‌اش نزد مردم وجود داشت، گلایه می‌کرد. نامه نگاری لئوناردو شامل اطلاعات دقیق وی از شهرها و حتی اقلیم‌های جغرافیایی کشورهای مسلمان‌نشین است.

در پایان یک جمع‌بندی از این مبحث ارائه دهید.

من فقط به سرفصل‌ها اشاره می‌کنم. علاقه شدید لئوناردو به گنبدهای شرقی و طرح‌های اسلیمی‌گونه و نحوه نوشتار رمزی وی که چون شرقی‌ها از راست به چپ می‌نوشتند، صورت خط عربی گونه‌اش به همراه بسیاری از اعتقادات فلسفی وی در رابطه با روح و معاد، داستان سفر وی به خاورمیانه، آفریقا و خدمت در دربار سلطان مصر و موارد دیگری که الان حضور ذهن ندارم، مسلمان شدن وی را معتبر می‌سازد.


[ 15 دی 1391برچسب:,
] [ 12:39 ] [ s.hp ]
Farsiیا Persian ؟
                               Farsiیا   Persian   ؟
        ظرف چند سال اخیر کاربرد صفت Farsi به جای Persian در زبان انگلیسی (در صورت اشاره به "زبان فارسی") متداول شده است. این کاربرد از روی حسن نیت و ظاهرا از میان ایرانیان مقیم ایالات متحده آغاز شده است. اما خاستگاه آن و نیت اولیه ای که در پس آن بوده است فاقد اهمیت است. مهم آن است که خیری از این بابت عاید ما فارسی زبانان نشده است. برعکس، اوضاعی پدید آمده است که برای اعتبار زبان و فرهنگ ایران و سایر ملل فارسی زبان زیانبخش است.
     ما فارسی زبانان گاه ترکیبات غریبی از این گونه به زبان انگلیسی در پیش می گذاریم:
BBC Persian Section broadcast this item of news in its Farsi transmission
یا:
Farsi speakers form the majority of students taking the GCSE Persian examination
هر انگیسی زبانی که چندان مطلع نباشد با خواندن این گونه جملات تصور خواهد کرد که سخن از دو زبان مختلف در میان است.
     در زبان انگلیسی واژه Persian دارای مفاهیم عمیق فرهنگی و تاریخی است. از جمله می توان به ترکیباتی مانند Persian Empire  و Classical Persian Literature اشاره کرد. این مهم نیست که آیا امپراطوری پارس خوب بود یا بد بود؛ مراد صرفا اشاره به وزن و اهمیت تاریخی است. بعلاوه در ترجمه های انگلیسی تورات (عهد عتیق) هم به اسم "پرشیا" و هم به صفت "پرشن" بر می خوریم. سازمانهای معتبری مانند بی بی سی، صدای آمریکا، و دانشگاههای کیمبریج، لندن، آکسفورد و غیره با اشاره به زبان فارسی واژه "پرشن" را به کار می برند. در ذهن یک شخص عادی انگلیسی زبان، واژه "فارسی" ممکن است نام زبان فلان کشور ناشناخته یا نوپا را تداعی کند. این که زبانی در زبانهای دیگر به نامهای دیگرگونه ای خوانده شود به هیچ وجه غریب نیست. آنچه در نزد آلمانی زبانان Deutsch است در نزد انگلیسی زبانان German   است و در نزد فرانسوی زبانان .allemand
     یک نکته دیگر در خور توجه آن است که ما تأکید می کنیم که خلیج فارس خلیج فارس است و نه خلیج عربی.    اما اکنون که کشور ایران در خارج به همان نام ایران معروف است، چنانچه زبانش هم در خارج به جای Persian (یا معادلهای آن) به "فارسی" معروف باشد، با اتکاء به چه چیزی می توان، مثلا در زبان انگلیسی، آن خلیج را Persian  Gulf خواند؟
     در زبان فرانسه دلیل دیگری هم برای اجتناب از کلمه "فارسی" موجود است: همان کلمه با املاء دیگری (farci) معنای "دلمه" را می رساند.
     اینها بعضی از دلایلی است که ما را وا می دارد که از هم میهنانمان و بعلاوه از هر آن کس که ایران را دوست می دارد درخواست کنیم که در گفته ها و نوشته هایشان به زبانهایی غیر از فارسی، زبان ایران را فارسی نخوانند بلکه   Persian, Persan (ne), Persisch, …
بنامند. چنانچه با گفته های ما موافقت دارید دیگران را هم در همین راستا تشویق کنید و این ایمیل را برای هرکه صلاح می دانید مخابره بفرمایید. از شما سپاسگزاریم.
 
دکتر شاداب وجدی / علی متین دفتری / لطفعلی خنجی




[ 15 دی 1391برچسب:,
] [ 12:39 ] [ s.hp ]
Farsiیا Persian ؟
                               Farsiیا   Persian   ؟
        ظرف چند سال اخیر کاربرد صفت Farsi به جای Persian در زبان انگلیسی (در صورت اشاره به "زبان فارسی") متداول شده است. این کاربرد از روی حسن نیت و ظاهرا از میان ایرانیان مقیم ایالات متحده آغاز شده است. اما خاستگاه آن و نیت اولیه ای که در پس آن بوده است فاقد اهمیت است. مهم آن است که خیری از این بابت عاید ما فارسی زبانان نشده است. برعکس، اوضاعی پدید آمده است که برای اعتبار زبان و فرهنگ ایران و سایر ملل فارسی زبان زیانبخش است.
     ما فارسی زبانان گاه ترکیبات غریبی از این گونه به زبان انگلیسی در پیش می گذاریم:
BBC Persian Section broadcast this item of news in its Farsi transmission
یا:
Farsi speakers form the majority of students taking the GCSE Persian examination
هر انگیسی زبانی که چندان مطلع نباشد با خواندن این گونه جملات تصور خواهد کرد که سخن از دو زبان مختلف در میان است.
     در زبان انگلیسی واژه Persian دارای مفاهیم عمیق فرهنگی و تاریخی است. از جمله می توان به ترکیباتی مانند Persian Empire  و Classical Persian Literature اشاره کرد. این مهم نیست که آیا امپراطوری پارس خوب بود یا بد بود؛ مراد صرفا اشاره به وزن و اهمیت تاریخی است. بعلاوه در ترجمه های انگلیسی تورات (عهد عتیق) هم به اسم "پرشیا" و هم به صفت "پرشن" بر می خوریم. سازمانهای معتبری مانند بی بی سی، صدای آمریکا، و دانشگاههای کیمبریج، لندن، آکسفورد و غیره با اشاره به زبان فارسی واژه "پرشن" را به کار می برند. در ذهن یک شخص عادی انگلیسی زبان، واژه "فارسی" ممکن است نام زبان فلان کشور ناشناخته یا نوپا را تداعی کند. این که زبانی در زبانهای دیگر به نامهای دیگرگونه ای خوانده شود به هیچ وجه غریب نیست. آنچه در نزد آلمانی زبانان Deutsch است در نزد انگلیسی زبانان German   است و در نزد فرانسوی زبانان .allemand
     یک نکته دیگر در خور توجه آن است که ما تأکید می کنیم که خلیج فارس خلیج فارس است و نه خلیج عربی.    اما اکنون که کشور ایران در خارج به همان نام ایران معروف است، چنانچه زبانش هم در خارج به جای Persian (یا معادلهای آن) به "فارسی" معروف باشد، با اتکاء به چه چیزی می توان، مثلا در زبان انگلیسی، آن خلیج را Persian  Gulf خواند؟
     در زبان فرانسه دلیل دیگری هم برای اجتناب از کلمه "فارسی" موجود است: همان کلمه با املاء دیگری (farci) معنای "دلمه" را می رساند.
     اینها بعضی از دلایلی است که ما را وا می دارد که از هم میهنانمان و بعلاوه از هر آن کس که ایران را دوست می دارد درخواست کنیم که در گفته ها و نوشته هایشان به زبانهایی غیر از فارسی، زبان ایران را فارسی نخوانند بلکه   Persian, Persan (ne), Persisch, …
بنامند. چنانچه با گفته های ما موافقت دارید دیگران را هم در همین راستا تشویق کنید و این ایمیل را برای هرکه صلاح می دانید مخابره بفرمایید. از شما سپاسگزاریم.
 
دکتر شاداب وجدی / علی متین دفتری / لطفعلی خنجی




[ 15 دی 1391برچسب:,
] [ 12:39 ] [ s.hp ]

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

<< مطالب جدیدتر           مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش امدید
آرشيو مطالب
4 بهمن 1391
3 بهمن 1391
4 دی 1391
0 دی 1391
لینک های مفید
امکانات وب
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ]